کوچینگ سلامت: یک ابزار قدرتمند در مبارزه با بیماری های مزمن

از سبک زندگی کتونیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو

کوچینگ سلامت چیست

بیماری‌های مزمن مانند بیماری‌های قلبی عروقی، دیابت، سرطان و بیماری‌های مزمن تنفسی پیشرفت کندی دارند و مدت زیادی طول می‌کشند. آنها بیش از 60 درصد از کل مرگ و میرها در جهان را تشکیل می دهند و بخش بزرگی از این مرگ و میرها مربوط به افراد زیر 60 سال است. علاوه بر این، حداقل 2.8 میلیون نفر در سال در نتیجه اضافه وزن یا چاقی جان خود را از دست می دهند. گذار اقتصادی، شهرنشینی سریع و انتخاب های نامناسب سبک زندگی مانند مصرف دخانیات، رژیم غذایی ناسالم، فعالیت بدنی ناکافی و مصرف مضر الکل از جمله عوامل خطری هستند که در بار بیماری های مزمن نقش دارند [۱]. ثابت شده است که مداخلات مراقبت های بهداشتی انفرادی به صورت کوچینگ سلامت تأثیر مثبتی دارند و معمولاً مقرون به صرفه یا کم هزینه هستند. هنگامی که مداخلات فردی در سراسر جمعیت ترکیب می شوند، ممکن است جان میلیون ها نفر را نجات دهند و رنج انسان از بیماری های مزمن را کاهش دهند. کوچینگ سلامت یک روش آموزش تک بیمار است که گاهی اوقات می تواند کیفیت، اثربخشی و مقرون به صرفه بودن مدیریت بیماری های مزمن را بهبود بخشد[۲]. کوچینگ سلامت تمرین آموزش بهداشت و ارتقای سلامت در چارچوب کوچینگ، برای افزایش رفاه افراد و تسهیل دستیابی به اهداف مرتبط با سلامت آنها است. کوچینگ سلامت بیمار محور است و به بیماران انگیزه می دهد تا رفتار خود را تغییر دهند. هدف از کوچینگ سلامت، ایجاد انگیزه در بیماران برای دستیابی به اهدافی است که کیفیت زندگی آنها را افزایش داده و سلامت آنها را بهبود می بخشد. نقش کوچ کمک به بیماران در ارزیابی کردن گزینه ها، انتخاب و برنامه ریزی و شناسایی چالش ها برای کمک به آنها برای ایجاد تغییرات مثبت است. این نقش شامل گوش دادن، درک، تسهیل، تشویق، حمایت، ایجاد انگیزه و ارائه بازخورد به بیماران است [۳]

بررسی تاثیرات مداخلات کوچینگ سلامت بر بهبود شرایط بیماری های مزمن

اثرات کوچینگ سلامت بر پیامدهای تغییر رفتار بیماران در چندین مطالعه ارزیابی شده است. پیامدهای رفتاری شامل فعالیت بدنی، تقویت رفتار مراقبت از خود، رژیم غذایی، مراقبت از پا، پایبندی به مصرف دارو، خودارزیابی مهمترین تغییر رفتار، آمادگی برای تغییر، مصرف سیگار و الکل بود. در اکثر این مطالعات، فعالیت بدنی بیماران در پیگیری و در مقایسه با گروه های کنترل به طور قابل توجهی بهبود یافت. رفتارهای خودمراقبتی بیماران دیابتی نوع 2 نیز تقویت شد، رژیم غذایی آنها و پایبندی به آن بهبود یافت و مراقبت از پا به طور قابل توجهی در طی 6 ماه افزایش یافت[۴].